Home
| |
Audio
| |
Index
| |
Verses
پيدايش - Genesis
Chapter:
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
1
و خداوند به ابرام گفت: «از ولایتخود، و از مولد خویش و از خانۀ پدر خود بسوی زمینی كه به تو نشان دهم بیرون شو،
2
و از تو امتی عظیم پیدا كنم و تو را بركت دهم، و نام تو را بزرگ سازم، و تو بركت خواهی بود.
3
و بركت دهم به آنانی كه تو را مبارك خوانند، و لعنت كنم به آنكه تو را ملعون خواند. و از تو جمیع قبایل جهان بركت خواهند یافت.»
4
پس ابرام، چنانكه خداوند بدو فرموده بود، روانه شد. و لوط همراه وی رفت. و ابرام هفتاد و پنج ساله بود، هنگامی كه از حَرّان بیرون آمد.
5
و ابرام زن خود سارای، و برادرزادۀ خود لوط، و همۀ اموال اندوختۀ خود را با اشخاصی كه در حران پیدا كرده بودند، برداشته، به عزیمت زمین كنعان بیرون شدند، و به زمین كنعان داخل شدند.
6
و ابرام در زمین میگشت تا مكان شكیم تا بلوطستان موره. و در آنوقت كنعانیان در آن زمین بودند.
7
و خداوند بر اَبرام ظاهر شده، گفت: «به ذریت تو این زمین را میبخشم.» و در آنجا مذبحی برای خداوند كه بر وی ظاهر شد، بنا نمود.
8
پس، از آنجا به كوهی كه به شرقی بیتئیل است، كوچ كرده، خیمۀ خود را برپا نمود. و بیتئیل بطرف غربی و عای بطرف شرقی آن بود. و در آنجا مذبحی برای خداوند بنا نمود و نام یهوه را خواند.
9
و ابرام طی مراحل و منازل كرده، به سمت جنوب كوچید.
10
و قحطی در آن زمین شد، و ابرام به مصر فرود آمد تا در آنجا بسر برد، زیرا كه قحط در زمین شدت میكرد.
11
و واقع شد كه چون نزدیك به ورود مصر شد، به زن خود سارای گفت: «اینك میدانم كه تو زن نیكومنظر هستی.
12
همانا چون اهل مصر تو را بینند، گویند: "این زوجۀ اوست." پس مرا بكشند و تو را زنده نگاه دارند.
13
پس بگو كه تو خواهر من هستی تا به خاطر تو برای من خیریت شود و جانم بسبب تو زنده ماند.»
14
و به مجرد ورود ابرام به مصر، اهل مصر آن زن را دیدند كه بسیار خوشمنظر اسـت.
15
و امرای فرعـون او را دیدنـد، و او را در حضـور فرعون ستودند. پس وی را به خانۀ فرعـون در آوردنـد.
16
و بخاطـر وی با ابـرام احسان نمود، و او صاحب میشها و گاوان و حماران و غلامان و كنیـزان و ماده الاغـان و شتـران شد.
17
و خداوند فرعـون و اهل خانۀ او را بسبب سارای، زوجۀ ابرام به بلایای سخت مبتلا ساخت.
18
و فرعـون ابـرام را خوانـده، گفت: «این چیست كه به من كردی؟ چرا مرا خبر ندادی كه او زوجۀ توست؟
19
چرا گفتی: او خواهر منست، كه او را به زنی گرفتم؟ و الا´ن، اینك زوجۀ تو. او را برداشته، روانه شو!»
20
آنگاه فرعون در خصوص وی، كسان خود را امر فرمود تا او را با زوجهاش و تمام مایملكش روانه نمودند.
Top
| |
Imprimir esta pgina
Topo
|
Captulo Seguinte
|
ndice
|
Incio
Wordproject
- "No princpio era o Verbo..." -
Contact
ltima Actualizao:
*
*
*
*
*
*
*